روانشناسی نابهنجاری
رقیه باقی زاده؛ معصومه ملکی پیربازاری؛ میلاد سبزه آرای لنگرودی
چکیده
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش گروهی ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی، ناگویی هیجانی و فرسودگی زناشویی است. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل بانوان متاهل شهر رودسر در سال 1401 هستند. از این جامعه 30 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و به تصادف در دو گروه آزمایش ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش گروهی ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی، ناگویی هیجانی و فرسودگی زناشویی است. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل بانوان متاهل شهر رودسر در سال 1401 هستند. از این جامعه 30 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش8 جلسه دو ساعته آموزش گروهی ذهن آگاهی دریافت کرد و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری اطلاعات پژوهش از مقیاس بهزیستی روانشناختی (PWB)، پرسشنامه فرسودگی زناشویی (CBM) و مقیاس ناگویی هیجانی (TAS) استفاده شده است. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل کوورایانس استفاده شد. یافتههای پژوهش نشان داد که آموزش گروهی ذهن آگاهی بر افزایش بهزیستی روانشناختی و کاهش فرسودگی زناشویی و ناگویی هیجانی زنان متاهل موثر است (p<0/01). بنابراین نتایج پژوهش حاضر برای خانوادهها جهت استفاده از این مداخله برای بهبود بهزیستی روانشناختی، فرسودگی زناشویی و ناگویی هیجانی کاربرد دارد.
روانشناسی نابهنجاری
سارا مختاری؛ میلاد سبزهآرای لنگرودی؛ معصومه ملکی پیربازاری
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی کیفی نیازهای زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی بیماران روانی مزمن است. این پژوهش به روش تحلیل محتوای کیفی انجام شد. تعداد 23 نفر از بیماران روانی مزمن مراجعه کننده به مرکز توانبخشی روزانۀ اعصاب و روان طاهره در شهرستان رامسر در سال 1400 به روش نمونه گیری هدفمند تا اشباع نظری داده ها انتخاب شدند و تحت مصاحبۀ نیمه ساختاریافته ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر بررسی کیفی نیازهای زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی بیماران روانی مزمن است. این پژوهش به روش تحلیل محتوای کیفی انجام شد. تعداد 23 نفر از بیماران روانی مزمن مراجعه کننده به مرکز توانبخشی روزانۀ اعصاب و روان طاهره در شهرستان رامسر در سال 1400 به روش نمونه گیری هدفمند تا اشباع نظری داده ها انتخاب شدند و تحت مصاحبۀ نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. تحلیل و کدگذاری مصاحبهها چهار مولفه به همره 26 زیرمولفه را نشان داد. مولفه نیازهای زیستی شامل 6 زیرمولفۀ هزینه های درمانی، کمبود دارو، رژیم غذایی، ورزش و فعالیت جسمانی و مشکلات جسمانی و کنشی (خواب، تغذیه،دفع، میل جنسی) است. مولفه نیازهای روانی بیماران شامل 7 زیرمولفۀ وجود اختلالات روانی همبود، تجربه هیجانات ناخوشایند، نداشتن مهارتهای فردی و اجتماعی، کمبود تابآوری و ویژگیهای مثبت روانشناختی، کیفیت زندگی پایین و فرسودگی روانشناختی و داشتن تفریح و اوقات فراغت است. مولفه نیازهای اجتماعی بیماران شامل 7 زیرمولفۀ نیاز به حمایت خانوادگی، نیاز به حمایت سازمانهای ذیربط، کمبود تسهیلات اجتماعی، انگ و تبعیض اجتماعی، امکان تحصیل، امکان اشتغال و نیاز به حمایت از سوی متخصصان است. مولفه نیازهای معنوی بیماران نیز شامل 6 زیرمولفۀ نیاز به داشتن امید، انجام آیینهای دینی، نداشتن معنا و هدف در زندگی، ترس از مرگ، تنهایی و نگرش نسبت به خداوند است. یافته های به دست آمده نشان میدهد که نیازهای مختلفی در ابعاد 4 گانه زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی وجود دارد که برای ارتقای سلامت روان و کیفیت زندگی بیماران روانی مزمن باید به آنها توجه کرد.
روانشناسی نابهنجاری
شکوفه جلیلی پرور؛ میلاد سبزه آرا لنگرودی؛ معصومه ملکی پیربازاری
چکیده
-استفادۀ آسیبزا از فناوریهای دیجیتال در میان گروههای سنی مختلف جامعه و به طور خاص کودکان در حال افزایش است. از این رو توجه به این موضوع و آموزش خانوادهها جهت توانمندسازی آنها برای مواجهه درست با این مسأله حائز اهمیت است. این پژوهش نیز با هدف بررسی تأثیر آموزش خانواده بر اعتیاد به بازیهای دیجیتال انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه-آزمایشی ...
بیشتر
-استفادۀ آسیبزا از فناوریهای دیجیتال در میان گروههای سنی مختلف جامعه و به طور خاص کودکان در حال افزایش است. از این رو توجه به این موضوع و آموزش خانوادهها جهت توانمندسازی آنها برای مواجهه درست با این مسأله حائز اهمیت است. این پژوهش نیز با هدف بررسی تأثیر آموزش خانواده بر اعتیاد به بازیهای دیجیتال انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه-آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون و گروه گواه بود. جامعۀ آماری این پژوهش شامل دانش-آموزانِ پسر مقاطع چهارم و پنجمِ دبستانِ مدرسۀ فرید در شهرستان رامسر در سال تحصیلی 99-98 بودند که با احتساب ریزش اعضای نمونه به روش نمونهگیری هدفمند، 40 نفر از آنها انتخاب و به طور تصادفی و مساوی به دو گروه آزمایش و گواه گمارش شدند. ابتدا در مرحلۀ پیشآزمون، مقیاس اعتیاد به بازیهای ویدیوئی برای کودکان (ییلماتز، گریفیتز و کن، 2017) بر روی هر دو گروه اجرا شد. سپس گروه آزمایش، دورۀ آموزش خانواده را گذارند. سپس، مجدداً از هر دو گروه پسآزمون به عمل آمد و دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و نسخۀ 24 نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج به دست آمده نشان داد که میانگین اعتیاد به بازیهای دیجیتال و مولفههای آن در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه کاهش معناداری یافت (05/0 > p). با توجه به یافتههای به دست آمده میتوان نتیجه گرفت که آموزش خانواده در کاهش اعتیاد به بازیهای دیجیتال کودکان اثربخش است. از این رو، طراحی و پیادهسازی دوره-های آموزشی برای خانوادهها میتواند در کاهش استفاده آسیبزای فرزندانشان از فناوریهای نوین الکترونیکی سودمند باشد